عاشورا و مولوي

 Мавлоно ва ъошўро

کجایید ای شهیدان خدایی

بلا جويان دشت کربلايي

کجاييد اي سبک روحان عاشق

 پرنده‌تر ز مرغان هوايي

کجاييد اي شهان آسماني

 بدانسته فلک را درگشايي

کجاييد اي ز جان و جا رهيده 

کسي مر عقل را گويد کجايي

کجاييد اي در زندان شکسته 

بداده وامداران را رهايي

کجاييد اي در مخزن گشاده

کجاييد اي نواي بي نوايي

در آن بحريد کين عالم کف اوست

زماني بيش داريد آشنايي

کف درياست صورت‌هاي عالم

 ز کف بگذر اگر اهل صفايي

دلم کف کرد کين نقش سخن شد

بهل نقش و به دل رو گر ز مايي

برآ اي شمس تبريزي ز مشرق

که اصل اصل هر ضيايي

مولانا جلال الدين محمد بلخي

куч,оед эй шаҳедони ходое

бало ч,ўйони дашти карбалое

куч,оед эй субук рўҳони ошиқ

парандатар зи мурғони ҳавое

куч,оед эй шаҳони осмоне

бидониста фалакро даргушое

куч,оед эй зи ч,ону ч,о раҳеда

касе мдр ақлро гўйад куч,ое

куч,оед эй дари зиндон шикаста

бидода вомдоронро раҳое

куч,оед эй дари махзан гушода

куч,оед эй навойи бенавое

дарон баҳред кин ъолам кафи ўст

замоне беш доред ошиное

кафи дайост сўратҳойи ъолам

зи-каф бугзар агар аҳли сафое

дилам каф кард кин нақши сухан шуд

биҳил нақшу ба дил раw гар зи-мое

баро эй шамси табрезе зи-машриқ

ки асли асли ҳар зиое

اخبار تاجیکستان

ريزش ترمه يا بهمن در دره ورزاب

 

آتش سوزی ساختمان اصلی دانشگاه پزشکی

 

برخورد یک مینی بوس با یک لوکوموتیو در دوشنبه

 

وقوع رشته زمین لرزه ها در ناحیه بلجوان

 

ايران براي برپايي چهار نمايشگاه بين‌المللي با تاجيكستان همكاري مي‌كند

ادامه نوشته

چرا زبان فارسی را دوست دارم(2)

قلمرو جغرافيايى و تاريخى زبان فارسى، درى يا تاجيكى - به هر زبان كه مى خواهيد بناميد؛ «آب اگر صد پاره گردد، باز با هم آشناست» - سرنوشت مشترك فرهنگى ما را رقم مى زند و همين قلمرو همانندى هاى شگفت انگيزى را ايجاد كرده است و همين زبان و مايه مشترك، ايران، تاجيكستان و افغانستان را به هم پيوسته است. اين پيوستگى، يك پيوستگى تاريخى است.

ادامه نوشته

بازگشت به هويت ملي

آيا مردم ايران مي دانند بر فرزندان‌ رودكي‌ در ماوراءالنهر، در شهرهاي‌ باستاني‌ سمرقند، بخارا، ترمذ، فرغانه‌، تاشكند و خجند در طول‌ حاكميت‌ نزديك‌ به‌ يك‌ قرن‌ سلطه‌ سياه‌ كمونيست‌ چه‌ گذشت؟ آيا با شكسته‌ شدن‌ پيوند پوشالي‌ كمونيست‌ در اين‌ مناطق‌ در سال‌ 1991 دريچه‌اي‌ رو به‌ گذشته‌ نياكان‌ اين‌ مردمان‌ باز نشد؟

 

سرزمين تاجيكستان كه تا پايان دوران سامانيان سراسر شمال آمودريا (جيحون) را شامل مي شد بتدريج براثر هجوم تركها، مغولها و اقوام نيمه زرد مهاجر كوچك شد و آخرين ضربه را از رهبران شوروي خورد كه قسمت هاي ديگري از آن را به جمهوري هاي مجاور دادند. سران شوروي همواره از آن نگران بودند كه تاجيكهاي آسياي ميانه و افغانستان با ايران متحد شوند و امپراتوري پارسها زنده شود و اين ترس هنوز ميان قدرتهاي معاصر وجود دارد.

 

دولت امامعلی رحمانف سه قهرمان تاریخی برای ملت خویش برگزیده است که عبارتند از : فردوسی ، کوروش و اسماعیل سامانی که این خود نشان دهند ژرفای روابط دیرینه میان ایران و تاجیکستان است

 

خوشبختانه دولت تاجیک همانند ملت آن نگرش و توجه شایانی به مسئله ملیت و فرهنگ ملی دارد. دولت امامعلی رحمان سعی دارد با تکیه بر فرهنگ باستانی و ملی خود پله های بهروزی و  پیشرفت را طی کند. به همين دليل است كه بازگشت به هويت ملي تبديل به روند جاري تحولات تاجيكستان شده است.

 

در همين راستا پس از استقلال تاجيكستان، در سال پيش روند تغيير نام خيابان‌ها، ميدان ها، مراكز و اماكن عمومي در تاجيكستان به نام شاعران و بزرگان تاجيك و زبان و ادب فارسي آغاز شد.

 

امامعلي رحمان " رييس جمهوري تاجيكستان با صدور فرماني، باغ مركزي (پارك)  "لنين" در شهر دوشنبه پايتخت اين كشور را به نام باغ "رودكي" تغيير داد.

 

در اين فرمان كه به مناسبت يكهزار و صد و پنجاه سالگي "ابوعبدالله رودكي" شاعر نامدار پارسي گوي صادر شد، آمده است كه به جاي مجسمه لنين در اين باغ مجسمه رودكي با معماري مناسب نصب شود.

 

باغ لنين كه در مركز شهر دوشنبه قرار دارد نيم قرن پيش و در زمان اتحاد جماهير شوروي ساخته و در آن مجسمه‌اي از لنين نصب شد.اين باغ علاوه بر داشتن شهربازي، زمين ورزشي و سالن نمايش تئاتر و فيلم هاي سينمايي را در خود جاي داده است.

 

رييس جمهوري تاجيكستان سال گذشته (۱۳۸۵) نيز در فرماني، نام لنين را از قله هفت هزار متري كوهستان ولايت بدخشان تاجيكستان برداشت و نام "ابوعلي سينا" را به جاي آن پيشنهاد كرد.

 

امامعلي رحمان همچنين قله ديگر اين كوهستان كه در پي كودتاي سال ‪۱۹۱۷ ميلادي كمونيست‌ها در روسيه "انقلاب" نامگذاري شده بود به قله "استقلال" تغيير نام داد.

 

چهار سال پيش نيز قله "كمونيسم" كه بلندترين قله كوهستان بدخشان تاجيكستان است وبيش از هفت هزار متر ارتفاع دارد به قله "اسماعيل ساماني" تغيير نام يافت.

 

همچنين در سال گذشته به پيشنهاد امامعلي رحمان روند حذف پسوندهاي روسي از نام تاجيكان آغاز شد.

 

پيشنهاد رييس جمهوري تاجيكستان براي تغيير نام اماكن پس از تصويب مجلس نمايندگان تاجيكستان به مورد اجرا گذاشته مي‌شود.

 

از مردم شريف ايران انتظار مي رود با گسترش هر چه بيشتر روابط فرهنگي و اقتصادي با مردم و دولت تاجيكستان خواهران و برادران همزبان و هم نژاد خود را در بازيابي هويت ملي- فرهنگي و توسعه و پيشرفت اقتصادي ياري نمايند.

 

----------------------------------------------------

امامعلي رحمان (به تاجيكي امامعلی شریفوویچ رحماناو) زاده ۱۹۵۲ در شهر زیبای کولاب؛ رییس جمهور تاجیکستان از سال ۱۹۹۵ است.

 

 

سرگذشت زبان فارسي(1)

سرگذشت زبان فارسي، داستاني است شيرين و خواندني، زبان فارسي فرزند برومند زبان آريايي* است. اين قوم از روزگاران كهن در پهنه فلات ايران، كوههاي پامير و آسياي ميانه مي‌زيسته است. اگر چه بسياري از فرزندان اين قوم به سرزمين هاي دور كوچ نموده اند ولي هسته بنيادي آن هنوز هم با استواري در همين سرزمين سپند مي زيند و آن را چون جان گرامي مي‌دارند.

 

فرهنگ و تمدن ايراني از كهنترين زمان تا كنون داراي  پيوستگي تاريخي و جاودانگي ذاتي بوده است كه هيچ رويداد سهمگيني تا كنون نتوانسته آن را از پاي درآورد. براستي راز شگفت اين جاودانگي در چيست؟ و نشانه هاي آن كدام است؟

 

دری فارسی ویا فارسـی دری

ادامه نوشته

فارسي يا دري يا تاجيكي

مي خواستم خود را از جنگ بر سر نام ها بر كنار دارم، اما نمي توانم اين نكته را ناديده گذارم كه اين جنگ نام ها هر ريشهء منطقه اي و محلي كه داشته باشد، نمي تواند از توطئه دشمنان اتحاد همه فارسي (تاجيك يا دري ) زبانان بر كنار باشد. همه ما مي دانيم كه امروزه دشمنان ملت آريا برآنند تا با دامن زدن به اختلاف هاي جزئي آتش نفاق و فتنه را در بين همزبانان سه كشور ايران، افغانستان و تاجيكستان شعله ور كنند. هدفشان نیز آن است كه با انكشاف بحث تمايز دري با فارسي، مانعي رواني در برابر اتحاد اين مردمان همريشه و همزبان ايجاد كنند.* و  گر نه چه كسي است كه نداند اين هرسه نام هاي يك زبانند. و هرسه درست و معتبرند و دلايل تاريخي اين نام ها نيز روشن است و بر كسي هم پوشيده نيست، مگر آنكه از مردمان عامي و كم سواد باشند. اگر به دلايل تاريخي تفاوت اين نام ها توجه كنيم، اختلاف از ميان برداشته مي شود.

 

اختلاف خلق از نام اوفتاد       چون به معني رفت آرام اوفتاد

....

صاحب سري عزيزي صد زبان    گر بدانستي بدادي صلحشان

مولاناي بلخ، مثنوي

 

 

تاريخ نگاران يونان باستان از آنجا كه با پارسيان بيشتر آشنا بودند به همه ايرانيان پارسي يا همان Persia مي گفتند و هنوز هم در كشورها و زبان هايي كه منشاء لاتيني دارند اين نام اعتبار و روايي دارد. عرب ها نيز به همين دليل همه ايرانيان را فرس مي ناميدند، به همين اعتبار تاريخنگاران اسلامي هم غالبا فرس و ايران را به يك معني بكار برده اند. اين است كه زبان رايج در سراسر ايران كه زبان گفتگوي بين الاقوامي همه ايرانيان بوده به زبان فارسي (يعني ايراني**) مشهور شده است. در اينجا منظور از فارس و فارسي، ايران و ايراني است نه فارس كه ناحيه اي در جنوب کشور ايران است. اين نامگذاري ريشه اي تاريخي دارد، همچنان كه ناحيه ديگر در جنوب کشور ايران، ايلام (عيلام) خوانده مي شود كه اين نام نيز دليل تاريخي خود را دارد. در بين فارسي زبانان کشور ايران، كسي زبان فارسي را زبان اهالي ناحيه فارس نمي داند، همچنان كه كسي ايلام امروزي را با تمدن ايلام كهن تداخل نمي كند.

 

علاوه بر آن اصطلاح فارسي يك مزيت ديگر هم دارد و آن عالمگير بودن اين نام است. اگر در هر زبان و هر كشوري از عنوان زبان فارسي استفاده كني، همگان مي دانند راجع به چه زباني گفتگو مي كني ولي بسياري نمي دانند دري يا تاجيكي چگونه زباني است. بهر روي تعصب دراين مورد گرهي از كار كسي نمي گشايد، حال اگر برخي دوست دارند اين زبان را دري يا فارسي دري بنامند ايرادي ندارد و لی ستيز با اين زبان در پوشش نام ها از كسي پذيرفته نيست.

 

 يك نكته ديگر: در همين کشور ايران كنوني گويش هاي متنوعي رايج است كه با زبان فارسي ريشه هاي مشترك دارند، ولي فهميدن انها براي بسياري از مردم ايران دشوار است در حاليكه اكثريت مردم کشور ايران در فهم دري يا تاجيكي - اگر از اندك كلمه هاي محلي بگذريم - مشكلي ندارند. حال چگونه مي شود كه اين مردم به صرف ايراني بودن مي توانند با هم همزيستي عالي داشته باشند اما كساني ديگر که به يك زبان گفتگو مي كنند، فقط به این خاطر  که در واحدهاي سياسي متمايز زندگي مي كنند نمي تواند همزيستي و همكاري های سودمند اقتصادی و فرهنگی داشته باشند؟

 این را بايد سياست مداران جواب دهند، كه گمان ندارم پاسخ روشن علمي يا حتي فرهنگي براي آن داشته باشند، شايد دلايل سياسي كه منافع آنان را تامين مي كند داشته باشند اما اين دلايل، برادران و خواهران را از برادر و خواهر بودن نمي اندازد.

 

قند جويی پند جويی ای جناب!

هر چه می جويی بجو

بی کران بحريست گوهر بی حساب

هر چه می جويی بجو

فارسی گويی، دری گويی ورا

هرچه می گويی بگو

لفظ شعر و دلبری گويی ورا

هر چه می گويی بگو

بهر من تنها زبان مادريست

هر چه شير مادرست

بهر او تشبيه ديگر نيست نيست

چونکه مهر مادرست

زين سبب چون شوخی های دلبران

دوست می دارم ورا

چون نوازش های گرم مادران

دوست می دارم ورا

                                              مومن قناعت

 

-------------------------------------------------------------------------

* منظور از اتحاد این نیست که این کشور ها یکی شوند زیرا حتی اگر این تمایل در بین مردمان این کشورها هم وجود داشته باشد بنا به مقتضیات بین المللی، اقتصادی و فنی در زمان حاضر به نظر نشدنی می آید، اما می توان به چیزی شبیه اتحادیه اروپا فکر کرد.

**منظور من از ایران در این نوشته غالبا ایران فرهنگی و تمدنی است که گستره وسیعی از دریاچه آرال و کوههای پامیر تا کوههای کردستان سوریه و از کوههای قفقاز  تا سواحل جنوبی خلیج فارس را در بر میگیرد، یعنی میراث ساسانیان و سامانیان.

 

ما که خود پرورده یک مادریم،

تاجیک و ایرانی و افغان چرا؟            لایق شیر علی

 

خواهی دری بخوانیش و خواه تاجیکی در سه نماد جلوه یکتاست فارسی

 

مشکلات زبان فارسی در تاجیکستان

چرا زبان فارسی را دوست دارم؟

чаро зaбони форси ро дўст дорам?

посухи ман ба каси ки аз ман мипурсад зaбони форси ро чаро дўст дори, чи митавонад бошад? Нахуст мибойад багўйам дўст доштан, лафзи муносеби баройи ин делбастаги нист ва ба ҷойи он беҳтар аст аз ьшқ варзидан естефода кунам.

Аммо чаро ба забони  форси ьшқ  миварзам? Посухи ман ин аст ки забони  форси на фақат маро ба форси забонони ҷаҳон ва эрониони муосер ва ҳамватанонам пайванд мидаҳад ва мавҷеби ҳамдили ва ҳамзабонии ман бо онон мишавад ки маро бо гузаштаҳо низ ҳамроҳ ва ҳамнаво ва ҳамовоз мисозад.

Ба кумаки забони  форси митавонам пойи сухани донешмандан ва ҳакимони беншинам ки дар тўли қарнҳойи гузашта, суханони ьоламона ва ҳикматомизи худ ро ба  забони  форси байон карда ва ба йодгор гузоштаанд.

Бо забони  форси митавонам андарзи устодони ахлоқ ро бешнавам. Ҳамчунин митавонам бо фаҳми маьориф ва муноҷоти муьманон ва ьорифони бузург, дил ба онон бесепорам ва ба маьбўд ва маҳбўби онон имон биоварам ва бо ў розу ниоз кунам.

Ори, ба забони  форси ьшқ миварзам чун бо донестани ин забон митавонам еҳсосот ва афкори эронион ва форси забонони дирўз ва емрўз ро дарк кунам ва дар ғамҳо ва шодиҳо ва бимҳо ва умидҳои онон шарик шавам ва ҳамчун онон ба ончи дўст доштаанд, миҳр беварзам ва ончи ро душман мишенохтаанд, душман бедорам.

Ин забони  форсист ки ба ман тавонои ва фурсат мидаҳад то таронаҳои ро ки модарон дар шабҳо дар канори бестар ва болини кўдакони худ михондаанд, бeшнавам ва насими миҳрубони лолоии онҳо ро, монанди пари латиф ки бар гўнаии ман кашида мишуд, ламс кунам. Бо забони форси бо занони шоликор дар шолизорҳоии миҳанам ҳамгом ва ҳамдаст бошам, бо паҳлоавонон дар варзeшхонаҳо шоҳнома бeхонам ва пой бекўбам.

забони форси, мўсиқии дилнавозист ки як ьумр дар гўши ман хонда шуда ва дилам ро ба ваҷд овардааст. Ин забон ба чешмандози сарзамини ман вусьат мидаҳад ва маро аз марзҳоии емрўз фаротар мибарад ва бо мардумони чин, ҳенд, покистон, тоҷикестон ва афғонестон ягона мисозад. Еҳсос микунам ки ҳарҷо форси забони бўда ва ҳаст, ҳамонҷо ватани манаст, балка хонаии манаст.

Бо забони форси, эрони мишавам ва эрони мимонам. Ҳарчи ин забон ро биштар михонам ва беҳтар мифаҳмам, эронитар мишавам. Забони форси, ришаист ки бо он бо хоки ватанам баста шудаам ва фарҳанги сарзамини худ ро бо ин риша аз хок мимакам ва бо он зинда мимонам ва мирўйам ва миболам ва гул мидаҳам ва гул микунам.

Ори, инчунин аст ки ҳар вақт назм ва носри дилпазир ва ширин ва уствор ба ин забон миханам ва мишанавам, шодумон мишавам ва забон ба таҳсин мигушойам ва ҳаргоҳ мибинам забон йо хатти форси, хор шуда ва хадша ва хатари бар он ворид омада, ғамгин ва талхком мишавам. Ҳикойати ман ва забони форси ҳамонаст ки шоьир гуфтааст:

Гар барканам дил аз туву бардорам аз ту миҳр

Он миҳр бар ки афканам вон дил куҷо барам.

                                                                                                Ғуломали ҳаддоди одил

 

رمضان

Рамезон

طاعات و عبادات قبول

 

عيد سعيد فطر بر همه مسلمانان مبارك

 

istravshan

Рамезон моҳи дуо ва ъибодат, шабҳои қадр ва шаҳодати Али (ъ) дар меҳроб аст.

   

Шаби қадр шабист ки борони раҳмати елоҳи бар ҳамагон миборад ва сабаби омурзеши гуноҳон мишавад, то он ҳадд ки дар ҳадиси аз пайомбари худо михоним: " ҳаркас шаби қадрро зинда бедорад, муъмен бошад ва ба рўзи ҷазо еътақод дошта  бошад, тамоми гуноҳонаш омурзида мишавад."  

  

Сурўдаи аз ҳофиз ки гумон миравад дар он ба зарбат хурдани Али (ъ) дар меҳроб дорад

 

Нуктаи дилкаш багўйам холи он маҳрў бубин

Ъқлу ҷонро бастаи занҷири он гисў бубин

Ҳалқаи зулфаш тамошохони боди сабост

Ҷони сад соҳиб дил онҷо бастаи як мў бубин

Онки ман дар ҷустуҷўйаш аз херад бирўн шудам

Кас надидасту набинад мелаш, аз ҳар сў бубин

Ҳофиз ар дар гўшаи меҳроб ў нолад равост

Ай насиҳатгў худоро он хами абрў бубин.

 

رمضان ماه عبادت، شب هاي قدر و شهادت علي (ع) در محراب است.

 

شب قدر شبي است كه باران رحمت الهي بر همگان مي بارد و سبب آمرزش گناهان مي شود، تا آن حد كه در حديثي از پيامبر خدا(ص) مي خوانيم: «هركس شب قدر را زنده بدارد، مؤمن باشد و به روز جزا اعتقاد داشته باشد، تمام گناهانش آمرزيده مي شود.»

 

سروده اي از حافظ كه گمان مي رود در آن نظر به ضربت خوردن علي عليه السلام در محراب دارد

 

نكته اي دلكش بگويم خال آن مهرو ببين
عقل و جان را بسته زنجير آن گيسو ببين
حلقه زلفش تماشاخانه باد صباست
جان صد صاحبدل آنجا بسته يك مو ببين
آن كه من در جستجويش از خرد بيرون شدم
كس نديد است و نبيند مثلش، از هر سو ببين
حافظ ار در گوشه محراب او نالد رواست
اي نصيحت گو خدا را آن خم ابرو ببين
 

همه رنگها را دوست دارم

ҳамаи рангҳоро дўст дорам

 

Рангҳоро бо негоҳи мирпарвар дўст дорам

Аз яки то бигзарам, он ранги дигар дўст дорам

Зардро дар хеш хеши поиз, наҷво микунам ман

Сурхро бар ғунчаи лабҳои дилбар дўст дорам

Аз сиоҳи нист болотар, худо ро ҳич ранги

Дар шаби чешмони ў тасвири ахтар дўст дорам

Чешмам аз оби пур асту об гел кардан  надонам

Осемону ҳавзу дарйоро баробар дўст дорам

Қаҳваиро ҳам ки хушранг аст бар кўҳи хиоли

Хоса дар наққошии як тифли худсар дўст дорам

Сабзро дар сабзии он сарв қомат мишеносам

Рақси пичакро ба герди ў мукаррар дўст дорам

Ранги орому латифу мирубони сўратиро

Чун ба рўйи хўби ў созам мусаввар дўст дорам

Ман сафири сулҳи меллатҳо, сапиди сода дилро

Ҳамчу коғазҳои би хат, сад кабўтар дўст дорам

Рангҳоро ошиқам, ликан бўд якранги ай дил

Хуштарин ранги ки дар эҳсоси модар дўст дорам

Афсар фозели шаҳрбобаки  

رنگ ها را با نگاهي مهر پرور دوست دارم

از يكي تا بگذرم، آن رنگ ديگر را دوست دارم

زرد را در خش خش پاييز، نجوا مي كنم من

سرخ را بر غنچه لبهاي دلبر دوست دارم

از سياهي نيست بالاتر، خدارا هيچ رنگي

در شب چشمان او تصوير اختر دوست دارم

چشمم از آبي پر است و آب گل كردن ندانم

آسمان و حوض و دريا را برابر دوست دارم

قهوه اي را هم كه خوشرنگ است بر كوهي خيالي

خاصه در نقاشي يك طفل خودسر دوست دارم

سبز را در سبزي آن سرو قامت مي شناسم

رقص پيچك را به گرد او مكرر دوست دارم

رنگ آرام و لطيف و مهربان صورتي را

چون بروي خوب او سازم مصور دوست دارم

من سفير صلح ملتها، سپيد ساده دل را

همچو كاغذهاي بي خط، صد كبوتر دوست دارم

رنگ ها را عاشقم، ليكن بود يكرنگي اي دل

خوشترين رنگي كه در احساس مادر دوست دارم

افسر فاضلي شهربابكي

 

 

بزرگداشت رودکی

Дар Суғд рӯзи Рӯдакӣ таҷлил карда шуд

ризи 22 сентябр дар маркази маъмурии вилояти Суғд, шаҳри Хуҷанд, рӯзи бузургдошти асосгузори адабиёти форсу тоҷик Абуабдулло Рӯдакӣ бошукӯҳу шаҳомати хоса ҷашн гирифта шуд.

Таҷлили ин ҷашн дар маркази шаҳр баргузор гардид, ки дар он адабиётшиносон, шоирон, намояндагони ҳукуматҳои шаҳриву вилоятӣ, донишҷӯён ва мактаббачагон иштирок намуданд.

Профессори Донишгоҳи давлатии Хуҷанд Абдуманнон Насриддинов иштирокчиёнро табрик намуда дар бораи меросими Рӯдакӣ маърӯза намуд. Дар ин ҷашн шеърҳои Рӯдакӣ қироат карда шуданд.

Бояд зикр намуд, ки соли 2008 Тоҷикистон 1150солагии шоирро ҷашн мегирад. Дар робита бо ин дар шаҳри Хуҷанд наздикии бинои мақомоти иҷроияи ҳукумати давлатии вилояти Суғд ҳайкали Рӯдакӣ гузошта мешавад.

بزرگداشت رودكي در ولايت سغد

 

روز 22 سپتامبر در مركز شهرداري شهر خجند، ولايت سغد، روز بزرگداشت بنيانگذار ادبيات فارسي ابوعبدالله رودكي با شكوه تمام برگزار شد.

اين مراسم در مركز شهر برگزار گرديد كه در آن ادبيات شناسان، مسئولان شهر و نمايندگان حكومتي،  دانشجويان و دانش آموزان شركت نمودند.

پروفسور دانشگاه دانشگاه دولتي خجند، عبدالمنان نصرالدينف  سخنراني نموده و  مقدم شركت كنندگان را گرامي داشت.

دولت تاجيكستان سال 2008 را به عنوان 1150 سالگشت شاعر را جشن مي گيرد. در همين رابطه در شهر خجند نزديك بناي دولتي ولايت سغد مجسمه رودكي نصب مي گردد.

نگاهی به آداب و سنن مسلمانان تاجیک در ماه رمضان

مسلمانان تاجيكستان ماه رمضان را به عنوان عزيزترين ماه خداوند گرامي داشته و با اخلاص تمام در اين ماه به عبادت پروردگار يكتا مي پردازند.

ادامه: روزنامه جمهوری اسلامی

ТОЧИКИСТОН


 

زمين

Замин    زمين

Зин пиш, шоерони санохвон, ки чешмешон

Дар саъду наҳси толеъу сайри сетори бўд,

Бас нуктеҳойи нағзу суханхойи пурнегор

Гуфтанд дар сетойиши ин гунбади кабўд.

Аммо, замин ки биштар аз ҳарче дар љаҳон

Шойестайи сетойишиу  такрими одамист,

Гумному ношинохау бисепос монд. 

 

Ай модар, ай замин!

емрўз, ин манам ки сетойишгари туам.

Аз туст ришау рагу хўну хўрўши ман.

Фарзанди ҳақгузри ту туам шокири.

Бас рўзегор гашту баҳору хазон гузашт

Ту мондиу гушодагийи бикаронаат.

Тўфони нуҳ ҳам натавонист шуъла кушт

Аз оташи гудохтаи љоведоат.

 

Ҳар паҳлавон ба хок расидаст гурдааш

Ғайр аз ту, ай замин ки дарин саҳнайи сетиз

Монди баљои хвиш

Пайваста зўрманду гаронсангу уствор.

 

Фарзанди бадсеголи агар чун ҳаромион

Бар ҳармати ту тохт,

Ҳаргез туҳи нашуд дилат аз миҳри модари

Бо љумла носепоси фарзанди бишенохт.

 

Ори, замин сетойишу такрим ро сезост

Аз ўст ҳарчи ҳаст дарин паҳн боргоҳ,

Парвардагони доману гаҳвораи вейанд

Суҳроби паҳлавону сулаймони подишоҳ.

 

Ей бас ки тозийонаи хўнини барқу бод

Пичида дарднок

Бар гурдайи замин,

Ей бас ки сайли каф ба лаб овардайи абўс

Љўшида саҳмнок барин хоки саҳмгин,

Зонгўна маргбор ки пендошти, дариғ

Дигар замин ҳамиша туҳи монда аз ҳаёт,

Аммо, замин ҳамиша ҳамонгўна сахтпушт

Бирўн кашиада тан аз зири ҳар бало,

Ва оғ бозкарда ба лабханди офтоб

Заррину пурсаховату сарсабзу дилгушо…

 

Бигзор чун замин

Ман бигзоронам ин шаби тўфон гиритаро,

Онгаҳ ба нўшхади гуҳарбори офтоб

пиши ту густарам ҳама ганљи наҳуфтаро…

 ҳ.И.сойа(ҳўшанг ибтаҳољ), 1955

زین پیش شاعِرانِ ثَناخوان، که چِشمِشان

در سعد و نحسِ طالع و سير ستاره بود،

بس نكته هاي نغز و سخنهاي پر نگار

گفتند در ستايشِ اين گنبدِ كبود.

اما، زمين كه بيشتر از هر چه در جهان

شايسته ستايش و نكريمِ آدمي ست،

گمنام و ناشناخته و بي سپاس ماند.

 

اي مادر، اي زمين!

امروز، اين منم كه ستايشگرِ توام.

از تست ريشه و رگ و خون و خروشِ من.

فرزند حقگزارِ تو و شاكر توام.

بس روزگار گشت و بهار و خزان گذشت

تو ماندي و گشادگي بي كرانه ات.

طوفان نوح هم نتوانست شعله كُشت

از آتشِ گداخته جاودانه ات.

 

هر پهلوان به خاك رسيدست گرده اش

غير از تو، اي زمين كه كه درين صحنه ستيز

مانده به جاي خويش

پيوسته زورمند و گرانسنگ و استوار.

 

فرزند بد سگالي اگر چون حراميان

بر حرمت تو تاخت،

هرگز تهي نشد دلت از مهر مادري

با جمله ناسپاسي فرزند بي شناخت.

 

آري، زمين ستايش و تكريم را سزاست

از اوست هرچه هست درين پهن بارگاه،

پروردگان دامن و گهواره ويند

سهراب پهلوان و سليمان پادشاه.

 

اي بس كه تازيانه خونينِ برق و باد

پيچيده دردناك

بر گرده زمين،

اي بس كه سيل كف به لب آورده عبوس

جوشيده سهمناك برين خاك سهمگين،

زانگونه مرگبار كه پنداشتي، دريغ

ديگر زمين هميشه تهي مانده از حيات،

اما، زمين هميشه همانگونه سخت پشت

بيرون كشيده تن از زير هر بلا

زرين و پر سخاوت و سرسبز و دلگشا ...

 

بگذار چون زمين

من بگذرانم اين شبِ توفان گرفته را،

آنگاه به نوشخندِ گهربارِ آفتاب

پيش تو گسترم همه گنجِ نهفته را ...

ه.ا. سايه (هوشنگ ابتهاج)، 1333

اشكاشم

تاجيكستان

 

ТОЧИКИСТОН

Точикистон сарзамини тазодҳои табиии шигифтангез мебошад. Силсилакўҳҳои баланде, ки сарчашмаи бештари дарёҳои минтақаи Осиёи Марказй ҳастанд, дараҳои зебоманзар, водиҳои гарми дорои вазъи иқлимии мўътадил, ки дар онҳо киштзорҳои пахта, ангурзорҳо, боғҳои меваҳои шаҳдбор доман паҳн кардаанд, биёбонҳои баландкўҳе, ки дар сардиву сармо камтар аз фасли зимистони Сибир нест - ин ҳама дар ҳудуди Чумҳурии Точикистон воқеъ гардидааст. Масоҳати Чумҳурии Точикистон 143,1 ҳазор километри мураббаъ ва аҳолии он бештар аз шаш миллион нафар мебошад. Аз шимол ба чануб 350 километр ва аз ғарб ба шарқ 700 километр имтидод дорад. Тўли умумии марзҳои чумҳурй бештар аз 3 ҳазор километр аст. Аз чумла 1030 километр бо Давлати Исломии Афғонистон, 230 километр бо Чумҳурии Мардумии Чин марзи муштарак дорад ва аз тарафи шимолу ғарб бо кишварҳои Ўзбекистону Қирғизистон ҳамчавор мебошад. Шаҳрҳои муосир ва хонаҳои истиқоматиро бе таъмини шароити рифоҳй аз қабили оби гарм, марказҳои гармидиҳй ва учоқҳои газ наметавон тасаввур намуд. Сабк ва тарҳҳои мемории муосир ҳамакнун, чи шаҳрҳои бостонии Хучанд, Панчакент, Истаравшан (Ўротеппа), Кўлоб ва чи шаҳрҳои нав аз қабили Хоруғ, Қайроқум, Норак, Роғун, Сарбанд ва амсоли онҳоро оро додаанд. Шаҳри Душанбе, пойтахти Чумҳурии Точикистон бузургтарин шаҳри кишвар буда, теъдоди аҳолии он беш аз ним миллион нафар мебошад. Шаҳри Қайроқум бо қолинҳо ва фаршҳои марғуби худ хеле машҳур аст. Шаҳри Норак низ зебост. Шаҳри Норак бо банди об ва нерўгоҳи барқи обии беназири худ машҳур мебошад. Точикистон аз лиҳози захираҳои нерўи барқи обй дар чаҳон яке аз чойҳои аввалро соҳиб мебошад. Баъди ба охир расидани сохтмони нерўгоҳҳои барқи обии Сангтўда ва Роғун дар дарёи Вахш Чумҳурии Точикистон на танҳо эҳтиёчоти дохилии худро ба нерўи барқ таъмин мекунад, балки метавонад ба бозори чаҳонй низ онро барорад. Муддати беш аз 20 сол аст, ки нерўгоҳи барқи обии Норак - ин мўъчизаи нерўофарин маҳалҳои аҳолинишини водии ҳисор, корхонаҳои саноатии шаҳри Душанбе, корхонаи алюминии шаҳри Турсунзода, мучтамаъи тавлидии барқ ва кимиёии Ёвонро бо нерўи барқи арзон таъмин мекунад. Мутобиқи Конститутсияи (Сарқонун) Чумҳурии Точикистон ҳокимияти давлатй шакли президентй дошта, Президенти Чумҳурии Точикистон сарвари давлат ва ҳокимияти ичроия (ҳукумат) мебошад. 6 ноябри соли 1999 дар натичаи интихоботи умумихалқй Эмомалй Раҳмонов ба мўҳлати 7 сол Президенти Чумҳурии Точикистон интихоб гардид.
Мачлиси Олй - парламенти Чумҳурии Точикистон мақоми олии намояндагй ва қонунгузор мебошад. Мачлиси Олй аз ду мачлис - Мачлиси миллй ва Мачлиси намояндагон иборат буда, мўҳлати ваколати он 5 сол аст.

Мачлиси намояндагон дар асоси интихоботи умумии бевосита ва овоздиҳии пинҳонй интихоб гардида ба таври доимй ва касбй амал мекунад.
Баъди фурўпошии давлати абадқудрати Иттифоқи Советй дар сарзамини собиқ шўравй як қатор давлатҳои мустақил арзи вучуд намуданд.
9 сентябри соли 1991 Чумҳурии Точикистон давлати соҳибистиқлол эълон гардид. Барои нахустин бор баъди 1100 соли таъсиси давлати Сомониён точикон дубора соҳибдавлат шуданд

 

تاجكستان سرزمين تضادهاي شگفت انگيز طبيعي مي باشد. سلسله كوههاي بلندي كه سرچشمه بيشتر رودخانه هاي منطقه آسياي ميانه هستند؛ دره هاي زيبا منظر، وادي هاي گرم داراي وضع اقليمي معتدل كه در آنها كشتزارهاي پخته، انگورزارها و باغهاي ميوه هاي شهدبار دامن پهن كرده اند؛ بيابان هاي بلند كوهي كه در سردوي و سرما كمتر از فصل زمستان سيبر نيست. اين همه در حدود جمهوري تاجيكستان واقع گرديده است.

مساحت جمهوري تاجيكستان 1/143 هزار كيلومتر مربع و اهالي آن بيشتر از 6 ميليون مي باشد. از شمال تا جنوب 350 كيلومتر و از غرب به شرق 700 كيلومتر امتداد دارد. طول عمومي مرزهاي آن بيشتر از 3 هزار كيلومتر است. از جمله 1030 كيلومتر با دولت اسلامي افغانستان، 230 كيلومتر با جمهوري مردمي چين، مرز مشترك دارد و از طرف شمال و غرب با كشورهاي ازبكستان و قرقيزستان همجوار مي باشد.

 شهرهاي معاصر و خانه هاي استقامتي (مسكوني) را بي تامين شرايط رفاهي از قبيل آبگرم، مركزهاي گرمدهي و اجاق هاي گاز نمي توان تصور نمود. سبك و طرح هاي معماري معاصر هم اكنون، چه شهرهاي باستاني خجند، پنجكنت، استروشن(اوراتپه)، كولاب و چه شهرهاي نو از قبيل خاروق، قيراقوم، نارك، راغون، سربند و امثال آنها را آرا داده اند. شهر دوشنبه، پايتخت جمهوري تاجيكستان بزرگترين شهر كشور بوده، تعداد اهالي آن بيشتر از نيم ميليون نفر مي باشد. شهر قيراقوم با قالين ها و فرش هاي مرغوب خود خيلي مشهور است. شهر نارك نيز زيباست. شهر نارك با بند آب و نيروگاه برق آبي بي نظير خود مشهور مي باشد. تاجيكستان از لحاظ ذخيره هاي نيروي برق آبي در جهان يكي از جاهاي اول را صاحب مي باشد. بعد به آخر رسيدن ساختمان نيروگاههاي برق آبي سنگتوده و راغون در درياي (رود) وخش جمهوري تاجيكستان نه تنها احتياج داخلي خودرا به نيروي برق تامين مي كند، بلكه مي تواند به بازار جهاني نيز آن را برآرد. مدتي بيش از 20 سال است كه نيروگاه برق آبي نارك- اين معجزه نيروآفرين-  محل هاي اهالي نشين وادي حصار، كارخانه هاي صناعتي شهر دوشنبه، كارخانه آلومين شهر تورسن زاده، مجتمع توليدي برق و كيميايي ياون را با نيروي برق ارزان تامين مي كند.

مطابق قانون اساسي (سرقانون) جمهوري تاجيكستان حاكميت دولتي شكل رياستي داشته، رئيس جمهوري تاجيكستان سرور دولت به حاكميت اجرايي مي باشد. 6 نوامبر سال 1999 در نتيجه انتخابات عمومي خلقي امامعلي رحمان به مهلت 7 سال به رياست جمهوري تاجيكستان انتخاب گرديد.

مجلس عالي – پارلمان جمهوري تاجيكستان مقام عالي نمايندگي و قانونگذاري مي باشد. مجلس عالي از دو مجلس- مجلس ملي و مجلس نمايندگان عبارت بوده- مهلت وكالت آن 5 سال است.

مجلس نمايندگان در اساس انتخابات عمومي بي واسطه و آوازدهي پنهاني انتخاب گرديده به طور دائمي كسب عمل مي كند. بعد فروپاشي دولت ابرقدرت اتفاق ساويتي در سرزمين سابق شوروي يك قطار دولتهاي مستقل عرض وجود نمودند. 9 سپتامبر سال 1991 جمهوري تاجيكستان دولت صاحب استقلال اعلام گرديد. براي نخستين بار سال 1100 بعد از تاسيس  دولت سامانيان، تاجيكان دوباره صاحبدولت شدند

 

اطلاعات عمومي:

نام كشور: جمهوري تاجيكستان

پايتخت: دوشنبه

شهرهاي مهم: خجند، كورگان تپه، خاروق و كولاب

كشورهاي همجوار: در شرق جمهوري خلق چين (230 كيلومتر)، جنوب جمهوري اسلامي افغانستان (1206 كيلومتر)، در شمال و غرب جمهوري قرقيزستان (870 كيلومتر) و ازبكستان (1161 كيلومتر)

بلندترين نقطه: قله اسماعيل ساماني با ارتفاع 7495 متر (قله كمونيزم سابق)

كمترين ارتفاع: سيردريا 300 متر

جمعيت شهر نشين: 26.6٪

تراكم نسبي: 43.2 نفر در هر كيلومتر

تركيب جمعيت: تاجيكها 64.9 ٪ ، ازبكها 25٪ ، روس ها 3.5٪ ديگر اقوام (تاتارها، اكرايني ها، آلماني ها، قرقيزها، يهوديها، ارمني ها و غيره) 6.6٪

پيروان مذاهب: سني ها 80٪، اسماعيليه 5٪ ، ديگر  مذاهب شامل شيعيان، يهودي ها و مسيحي ها 15٪

نسبت باسوادي: 98 ٪ (زنان 97٪ و مردان 99٪)

 

منبع وبسايت استروشن

گفتگو با كارگردان تاجيك

گفتگو با جمشيد عثمانف، كارگردان تاجيك مقیم پاریس

 

سینمای ایران را چطور می بینید؟

فکر می‌کنم بعد از انقلاب، سینمای ایران هم یک انقلابی داشت. برای اینکه پیش از انقلاب ما سینمای ایران را نمی‌دانستیم. سینمای ایران برای ما کمی همچون سینمای بالیوود بود ولی بعد از انقلاب، کارگردان‌ها درباره زندگی حرف زدند. من دوست دارم سینمای ایران را... سینمای ایران بسیار شبیه است به سینمای تاجیک، ما یکی هستیم... وقتی فیلم‌های من را در کشورهای اروپایی تماشا می‌کنند، از من می‌پرسند که شما از ایران هستید؟ من می‌گویم بله، من از ایران هستم، برای اینکه تاجیکستان هم ایران است. فرهنگ یکی است، تاریخ یکی است... ریشه‌ها یکی هستند، زبان یکی هست، حافظ یکی هست برای ما...

به نقل از رادیو زمانه

ادبيات تاجيكي (فارسي)

صدرالدين عيني پدر شعر نوين تاجيكي

«كسى كه به ادبيات كهنه و نو فارسى و تاجيكى شناسايى دارد به خوبى مى‏داند كه در ميان آنها فرق اساسى نيست. درست، اگر ما لهجه‏هاى محلى را در نظر بگيريم و به همان نگاه كرده زبانها را به گروهها جدا بكنيم، نه اين كه در بين ايران و آسياى ميانه، بلكه در بين خود اهالى تاجيكستان و ازبكستان هم خيلى لهجه‏هاى جداگانه مى‏توان پيدا كرد. ليكن در دنيا هيچ قومى نيست كه جداگانگى جزئى لهجه‏هاى محلى را در نظر گرفته براى هر لهجه يك زبان جداگانه ساخته برآورده باشد. يك تاجيك يا يك ايرانى اثرهاى سعدى، حافظ، نظامى و مانند آنها را چقدر فهميده و دوست داشته خوانده همان قدر هم اثرهاى رودكى، كمال خجندى، عصمت بخارايى، سيف اسفرنگى و مانند اينها را فهميده و دوست داشته و مى‏خواند. يك تاجيك براى فهميدن بعضى لغتهاى فارسى قديم گرفته شده فردوسى به چه اندازه به دشوارى افتد، يك ايرانى هم براى فهميدن آنها همان قدر دشوارى مى‏كشد.»

                     زنده ياد صدرالدين عيني ( 1878-1954م ) بنيانگذار ادبيات نوين تاجيك

 

به پرده تا به چندين راز تاجيک

بيا، بنشين، شنو آواز تاجيک

به ذهن صاف و استعداد فطري

بنا شد در جهان انباز تاجيک

سخن را چون عروسان زيب داده

زبان معرفت پرداز تاجيک

هنرها، پیشه ها ايجاد کرده

به دنيا قوه جانباز تاجيک

يقين داني که انجامش به خير است

به ياد آري اگر آغاز تاجيک

جهان را سر به سر سنجيده، ديده

به عهد رفته چشم باز تاجيک

فقط بی مکتبی در عصر حاضر

کمی مانع شد از پرواز تاجيک

پس از چندی به خاموشي غنودن

برآمد عاقبت "آواز تاجيک"


)        
صدرالدين عيني(

 

Деҳкадаи сахраи Мейманд бо 12000 сол қедмат

Тарванд


Тарванд


Тарванд


Тарванд


Деҳкадаи сахраи Мейманд бо 12000 сол қедмат

Мейманд

Эрон _ Кермон _ Шаҳрибобак _ Мейманд

Мейманд

            Деҳкадаи сахраи Мейманд бо 12000 сол қедмат

آريايي ها

орйоиҳо:

ин ном ба шохайи аз ақвоми ҳинду урӯпойи ки дар ҳизори дувуми пеш аз мелод дар паҳни сирорарйи фалоти Irаn  мeзйстанд, eтлоқ мeгардад. Гуфти шуди ин мардумон бӯмйи ин сарзамин набӯдианд ва аз ҷойй дйгар ба инљо омадаанд. дар борайи далйли ин муҳоҷират ва хостгоҳи ин ақвом eхтeлофи назарҳойи форовонй муҳақeқйи таърихи бостон  вуҷуд дорад.

 

" Чанд назар дар борайи  муҳоҷиратҳои орйоийон  пишнеҳод  шуда аст ки якe аз онҳо пишнеҳд  бархй  ғарбийон аст ки муҳоҷират орйоийон ро аз рӯдбри  данӯб ва навоҳийи мадитаронеи ба дйгар кешварҳо аз ҷумла IRАN медонанд. ин назар мареди етефоқи ҳамаи муварехон ва пежӯҳандагони ғарби нист.  Назари дйгар он аст ки марказ ва мийнайи ҷаҳон хунирас бомик йо хунирас дарахшон йо эронавиҷ ва IRАNи марказй аст ва муҳоҷират аз ин суй ба ҷоҳойи дйгар сурат герета аст."1   Ҷунайди, с 4

 

Аммо ду назарийи аз байни ҳамаи назарийиҳо ҳоезе аҳамийати хосси ҳастанд. Назарийи  нахуст, ки бузургтарин  мудофаъи он конлин ранфару аст, бар мабнойи йоифтаҳойи забоншеноси, хостгоҳe ҳeнду урӯпойиҳо ро дар шарқи онотули қарор медаҳад. яки аз далойали бузурги тарафдорони ин назарийи, масалайи вуҷӯди  унсури ҳeнд у орйойи дар байни мардуми митонийи бостон аст.

Назарийи дйгар, ки аввалин бор тавсути морйо гимбутос  матраҳ шуд,  хостгоҳe  ҳeнд у epoниҳо ро бар мабнойи йоифтаҳойи бостоншиноси ва забоншеноси, дар даштҳойи шумоли дарйойи сийоҳ ҷустуҷӯ meконад. Ин назарийи ва анвоъи таҷдид назар шудeйи он, пуртарафдортарин назарийи дар мавриди хостгоҳe ҳeнд у урӯпойиҳо аст ки meтавод масалайи муҳоҷиратҳойи баъдийи ҳeнд у epoниҳо ро туҷиҳ кунад. Дар таҷдиди назарийи Молури ин мардум на танҳо дар шумоли дарйойи сийоҳ ва ҳузайи рӯди дун зeдаги намeкардeанд, балки дунболайи онҳо дар шумоли дарйойи  хазар ва даштҳойи ҷунӯби Ӯрол ҳам вуҷӯд доштeанд. аз онҷо бӯд ки аввалин амвоҷи ҳeнд у epoниҳо аз бақийи ҳeнд у урӯпойиҳо ҷудо шуданд ва ба даштҳойи шаpқи дарйойи  хазар ва фарорӯд (мовeроуннҳар) кӯч кeрданд ва дар даврeҳойи баъди инон низ ба ҳeнд ва Irаn кӯчиданд.

Тираҳойи орйои дар ҳазораҳойи куҳан (куҳантар аз ҳазорайи дуввуми қ.м) дар ҷойи ки бар пойи суннатҳойи бозмондайи қавм дар миянайи дуня (хунирас) ҷой дошт мeзистанд. Хотарайи ниякони нахуст қавм, дар ядмондҳойи чун кийумас, ҳӯшанг, таҳмӯрeс ва ҷамшид дар қолеби устӯри баройи мо боз монди аст, аз ин дувра дар хотарайи қавми баноми пишдод (парадот) ба маънийи додайи  нахуст  йо додовари нахуст йод шуда аст (зомйод йашт).

Дар мутӯни зартуштї, хостгоҳи зартушт ва орйоион (IRАNнян) ро " эронавиҷ"  донетеанд. Ин вожа ва забони авестойи аирйона ваеҷа (Аiryānа-vаējа) ва ба порсийи мийона (паҳлави) еронвеҷ (Ērānvēj) аст ва ба маънийи хостгоҳи табори орйойиҳо мебошад. аз ин вожа дар авесто бесйор йод шуда аст. 

 

" ин сарзамин дар авесто ғолебан аирйона ваеҷа номда шуда аст. ҷузъи аввали ин есм  ҳамон аст ки гуфтим емрӯза IRАN гуйим, маънийи лафзйи ваeҷа дуруст маълӯ нйст"2  пӯр довӯд, йасно,с38

 

агар чe устод пўр довўд солҳо пиш маънийи ваeља ро номаълўм донeста ва ҳанўз ҳам дар борайи маънийи дурусти он мобайни муҳақақи exтeлoфи назаp вуљўд доpад, аммo гамон мeравад тасавуpe аирйона ваеља  ба мафҳўми макoнйи хoс ки шoйад хворазм бошад, аз онљо ноши шуда бошад ки ваеља pо ба мафҳўми вежа гирeфтаанд, пайомади ин тасавуp кўшeши домана  доpйст ки баpойи йофтани ин макoнй вежа сўpат гирeфта аст. Валикан мeтавон ваеља  pо бо вакоси санскepит ваљ авестойи, вољак дар паҳлави, вожа дар фоpси ва vois дар English санљида ва он pо бо  вољїдан ба маънийи сухан гуфтан ҳамриша данeст.

Даp ин сўpат мафҳўми аирйона ваeља ба кулйёаи сарземинњойї eшора  мeкунад ки ба забони ва гўйиши оpйойї сухан мeгуфтаанд ва лузўман ба макони хоссї баноми  хоразм йо њар љойи дигарї eшора намeкунад.

 

" аирйона ваeља ба саpосаpи Irаn замини бузуpг eтлоқ намeшуда аст. Балка eсми қeтъа хокї аст ки нахуст иронийон ба бор eқомат афканданд ва аз онљо мутадарeљан пиш рафта саpосаpи ирон замин  ро фрогирeфтанд. " 2  пўр довўд, с38

 

Њамчeнин ба гуфтаи устод пўр довўд ин вожа мeтавонад бо биља(bijа) санскepит ба маънийи тухм њамриша бошад. ки ба маънийи тухма ва нижоди оpйойї аст.

ин вожа дар гўйиши зартуштийони йазд ва кeрмон ба шeкли (bijа) ба маънийи тухма ва нижод ва дар майони мардуми форсї забони рафсанљон ва кeрмон ба шeкли (bije) ба маънийи нањоли қобeли ѓарси дарахт њeфз шуда аст.

 

 " bijа/ биља: 1. пољўш 2. бачаи њаромзода 3. тухма ва нижод. Масалsн » bijа-sevа« йани тухма саг. Њамин вожа дар кeрмон ба маънийи дарахти кўчаки пeста аст ки қобeли ѓарси бошад . " 8 сурўшйон, с38

 

Бо таваљуњ ба ин маъно, мафҳўми қавм ва табори орйойї аз ирон-вeљ eстeнбот мeшавад ки боз њамон маъно ро дорад. Йаънй ин шаљараї ки ба забони орйойї сухан мeгуфтаанд, дар сарземинњойи шонздањгонаи орйойї сокeн бўданд ва онгўна ки бeсйорї аз ховаршeносони урўпойї навeштeанд ба маънои сарземини муқаддаси орйойї ки муњали он ро хворазм кунўнї мeдонанд нист. ин ном ба њамаи сарземинњойи шаљараи орйойї мeнљумла хворазм ки номи он ба њамин шeкл дар авeсто зекр шуда, eтлоқ  мeгарадад.

 

" бeно ба тақрири донeшманди њуландї (tiele) аирйона ваеља ро бойад сарземини хворазм йо хйва бeдонйм " 2  пўр довўд, с38

 

Чeро бойад хворазм ро ирон-вeљ бeдонйм дар сўратї ки ин вожа ба њамин шeкл (Xvаirizаm) дар авeсто омадо аст. Монанди онча дар фақараи 14 мeњр  йашт ва дар фақараи пиш аз он йаъни дар фақараи 13 њамон йамшт хворазм ва марв ва суѓуд бо њам омада аст.

 

eстeнод ба бурњонњои ғайри номътабрї њамчун гуфтори зир ки нависана мeкўшад нeшон дањад вишотосб ва ашираи ў мутаълeқ ба хворазм бўдаанд шойeстаи як тањқиқи ъeлмї нист.  

 

"дар зeмн мусаллам аст ки лањљаи готоњо бо лањљаи орйоњои ѓарб ба њичваљњ яксон нист, балка бо забони мардуми хворазми қадим шабоњат дорад ки ба куллї аз байн рафта аст." 3  оштйонї, с60

 

Рaвшaн ниcт нaвиcaндa ин шaбоњaт ро бо зaбонї ки бa гуфтaи вeй бa кулли aз бaйн рaфтa чeгўни вa aз куљо кaшф кaрдa acт?

 

Биштaри муњaққaқин бaр ин бовaрaдн ки зиндaгї орйоњойи њойи aвaллйa мутбaни бaр домпaрвaрї бўдa acт. Aњaммaйти пaрвaриш acб нaзди ин қaвм вa тaкиди ки дaр гуфторњой зaртушт бaр пaрвaрeш вa нeгaњдори гов шудa вa њaмчунин тaқaдуcи ки ин њaйвон нaзди њeндўњо дорaд ро нeшонaй ин шивaй зeндaги мидонaнд.

 

Лик бaрхи низ бaр ин бовaрaнд ки вуљўди кaлaмоти мaрбут бе кешовaрзи, тaвaљуњ бе шaройeти eқлими вa љaвви, вa дигaр eшороти мутўни бaъди ерони бе шaройeти кешовaрзи, тacaвури инке ерониони aвaллйa, eњтaмолaн нимa кешовaрз бўдaaнд ро тaқвийaт микунaд, вa гaмон мирaвaд ке ин мaрдум бaъд aз тaқири шaройeти об вa њaво вa aз бaйн рaфтaни eмкони кешт вa кор, бе caњронeшини вa кўч рўй овaрдaaнд вa caњронeшини ерониони, мacъaлaй cонaвийa бўдa acт. Бaр пойaи йодмондњойи уcтўaрaи вa нaвeштaњойи aвecтойи вa вeдойи љомaъaйи еронийи aвaллйa бе cе тaбaқaй рaвњонийон, љaнгљўйон, вa мaрдуми ъодди тaқcим мишудa ке худ митaвонaд нeшонгaри вуљўди як тaмaдуни cокeн бошaд.      

 

" едворд бравн мигўйад: комeлан мyсаллам  бeназаp миpасад ки epoнйoн ва њeндйoн замани қавмайат мyштаpаки epoни-њeнди po дар нуқтайи дар панљoб ташкил мeдoдаадн. " 3  оштйонї, с

 

Гyфтори едворд бравн дар мавeди  маншъи  мyштаpаки epoни-њeнди дуруст  аст аммо би гамонам ин макон панљoб набoшад. биштаpи муварахoн бар ин бoваранд ки дарeњойи њосeлхизи кўњњой помиp ва сарзаминњойи ки аз oби рўдњойи ки аз кўњњо сарчешма мегирад сиpoб мешанд, зистгоњи орйоиҳо бўда аст ки мyносeби шивайи зидаги мyбтани бар кишоварзи аст.

 

" орйоиҳойи њeнд мyътaқед бўданд ки нийаконeшон би монў мидасанд. Естелоњи мон(mann) олмони ва ман(man) eнгeлиси би маъни eнсон аз њaмин кaлимa мyштаққ шyда аст. Қaдимитaрин Қaбилaй орйойи њeнд ро ведоњо моново номидa аст ки би ду шохай  шарқи ва ғарби тaқсим мишаванд. Нийакон қабойeли шарқи аз Як пeсaри монў би номи короку ва ақвоми ғарби аз пeсaри дигaри монў сорйоти мyштаққ  шyдаанд. Онњо мaнтeқайи оррeто ро мyтacaрeф шyда ва оррeтойи ном гирифтaанд. дар ведоњо аз мардyми би номи моновоc aн оррeто(aн a ломaти нaфй аст) йод шyда аст ки маъийи моновоҳой ғайри орйойи мидаҳад, би ъборaти дигaр мардyми аз нeжоди моновоҳой йо орйоиҳо бўдаaнд вали оррeтойи йо cокeни њeнд ниcтaнд. Ин ақвом ро ни би нaзри мон мeтaвон њaмон epoнйoн донecт. " 3 ** оштйони, с36

 

Шойaд ин монў њaмон монўш-чисра (Manush-chithra) йо манўчeњри њeмосай мeллйи худeмон бошaд. Ки мaфњўми он  нeжод йо тухмaй монўш аст. Зиро чисра ки би форси чeњр шyда би мaънийи тухмa ва нeжод аст. Дaр бундањeшн омaда " дигaр кўњњи монўш аст ки монўш чeњр бeдон зодa шyда " 4 ва кўњњи монўш дар нaздикийи хvор ва пaтишхvоргaр аст ки дар забони пaњлaви би aлбурз гуфтa мишуда аст. Ва рағми  

 

Маљмўъи гуфторњой фавқ ва шавоњеди ки дар фарозњои зир ероъa мишавад нешан мидањад ки сарзамини epoн хoстгoњи ақвоми орйои бўдa acт. Ва бе рaғми назари хoваршeносoни уpупoи, њич љoйи уpупo намитавонад хoстгoњи орйоињо бошад, зирo њич асари кинешон дењандай  њузури орйоињo дар њaзoрaњoйи куњан дар уpупo бошад, пайдo нашуда; њамчунин љунўби рўcйа рo намитавон хoстгoњи ақвоми орйои дoнест. ин сарзаминњo пас аз муњoљарати ақвоми орйои дар њезoрaњoйи баъди зистгoњи ин ақвоми шуда аст.

 

Биштaрин назарњo бар oн аст ки орйоињo дар  њaзoрaйи дуввуми пиш аз милoд аз сарзаминњљунўби дарйочаи oрoл ва дoменай кўњњoи пoмир бе самти epoн муњoљарат кардаанд. Шoйад бетавон сарзамини epoнавељ ва хoстгoњи орйоињo рo њамoн дoнест ки дар aвecто oмада аст:

 

" дар aвecто acомийи шонздa мaмлекaт зекр шудa аст ки аз ии қароранд 1.epoнаваеља 2. суқўда [Sughuda] = суқд. 3- муўрў [Mouru]= марв 4-бохзи [bâxdhi]= балх 5- нисои [nisâi]= баъзи бо муњалли дар ду фарсахии сарахс ва бархи бо нeшобўр татбиқ микунанд. 6- њаруйў [Haroyu]= њарот 7- ваeкрeта [Vaekreta]=коул 8- ўрва= тўс йо ғазна 9- вењрекон [Vehrekan] = гургон 10- њараҳваити [Haraxvaiti]= рухаљ дар љунўи афонистон [арғандоб] 11- итўмант [Haetumant]= водии њилманд 12- раго= рeй 13- чахра[Chaxra]= шоњрўд 14- варeна [Varena] =албурз йо хvор 15- њапта њиндва [Hapta Hindva] = панљоби њинд   16.валойати ки caр йаъни мудир нaдорaд = маълўм ниcт куљо дўдa. Aз инљо муњaққaқин ecтeнбот микунaнд ки ин хaти caйри eнтeшори орйонњo ро нeшон мидaњaд. " 5  пирнио с156

 

Нуқтай eбњоми ин фeњрeст ном набурдaн aз порсњo ва модњo ва дaр кул орйоњoйи ғарби дaр aвecто аст ки љузви acилтaрин тирaњoй орйои  њастанд.

 

Барой онки бeдоним чаро aз ин дўдмонњo номи дaр aвecто бурдa  нашудa бe манобeъи дигaри чун шoњномa митавoним руљуъ куним. Бaр пойаи oнчe дaр дocтоњойи мeлли бeвижa дaр шoњномa омaдa, фeрeйдўн (дaр aвecто Traetaona дaр cанcкeрит Trita) пecари  отбин (дaр aвecто Athwya дaр cанcкeрит Aptya) cарзaминњойи зири фармони худ ро бaйи ce пecаронaш ирaљу caлму тўр бaхш нeмўд.

 

" дaр фравардин йашт фақарай 143 омaдa:

Фравањарњойи мардон ва занони поки Ирон  ро миceтоим,

Фравањарњойи мардон ва занони поки тўон  ро миceтоим,

Фравањарњойи мардон ва занони поки cаирим  ро миceтоим. " 2  пўр довўд, с38

 

дaр aвecто бe aқвоми дигaри низ eшoрa шудa монaнди cоини ва доњи ва дaр фақарай 144 фравардин йашт бe фравањарњой покон онон низ дўрўд фeрecтодa шудa аст.

 

" дaр aвecто(йашт143-4/13) қeбойл њeнду Ирони табор Иронв аирйа «Airya» қами худ зартушт, тўр «Tura» cаирима «Sairima» cоини «Sāini» доњи «Dāhi», донecтa шудa вa бe рўњи муъменон ин қeбойл дўрўд фeрecтодa шудa аст." 6 фрава , с5-13 

 

Дaрборaй қaвми cоини чизи  нaмидоним. дaрборaй қaвми доњи гaмон мирaвaд доњe йо доњecтон (дaњecтон) дaр шумoли Ирон мacкaн онон бўдa вa бe рaвойaти  aқвоми порти йо aшконион aз ин қaвм бўдaaнд.

 

  Дaрборaй тўр йо тўронион биштaр мидоним. Зиро бaхши муњеми aз китоби шoњномa бe шaрњи нaбaрдњои Иронйон )Airya( вa тўронион ехтеcоc йофтa аст.

 

Дaр шeносои сарзамин вa мaрдумони поки Ирони ки љойи тaрдиди нист чaро ки номи онон дaр фeњeсти шонздaњгонaй сарзаминойи орйои мундaрaљ дaр вaндидод омaдa аст.

 Дaр борайи салм(Sairima) ки мувaррахин аз онњо бe номи сармат йод микунанд, митавон гуфт биштари пажўњeшгaрон сарзамини онон ро аз шумолн шарқии дaрйочи орол то рўди вулго донeстeaнд.

 

" бaно бе мундaрaљоти нaвисaндaгони рум диудурўс(Diodorus) вa плиниўс(Plinius), модњо худ ро аз сарматњо мидонeстeaнд   " 2  пўр довўд, с59

 

Аз онљо ки порсњо қаробати зйоди бо модњо доштeaнд шойaд бeтавон онон ро низ аз сарматњо донeст. бaно бар ин орйоњойи ғарб љузви орйоњойи сарзаминњои зири фарони Ираљ нaбўдaaнд, пас митавон пeндошт нaвисaндaйи вaндидод чaндон eњсоси хишовaнди бо гуру аз орйойињо надошта ва бe њамин дaлил дaр фeњeсти шонздaњгонaй номи аз онон намибарaд. чaро ки инон ро орйойи бe мaънойи хeйли хоси он йaъни мардумони зири фарони Ираљ нaмидонeстa аст.

Њaмчунин митавон  дaлили дигaри низ бe он афзўд:

Оиин затушти бо оиин орйойин куњан тафовут доштa вa нaвисaндaйи вaндидод нaхостa бо ном бурдaн аз модњойи пeрави муғон бe оиини онњо бeпардозад.

Фарзи дигaри низ митавон дaр инљо тарњ намўд:

Тадвини ин бахш аз авeсто дaр замони рух додa аст кe њўз қaвми сармати (Sairima) Як қaвми воњeд дўдa вa бe шуъбањойи  мутсъдeд тaқсим нaшудa дўдa аст ( аз ин нуктa митавон нeтиљa гeрeфт кe қсдмaти авeсто бe пиш аз 2000 қaбл аз милод мирасад ).

Нeтиљa:

Аз мaљмуъи гуфторњойи боло митавон нeтиљa гeрeфт иронвиљ номи Як сарзамини вижа бe маънойи хостгоҳи орйоиљо аст на дўдa балки бe кулли мардумони орйои (шаљaрaй орйои) гуфтa шудa ки дaр сарзамини густараи мизистaнд ки аз Тољикистон eмрўзи ва сарзаминињойи пиромўни он ки eмрўзa дaр дохли марзњойи кeшварњойи чун афонистон, eзбaкистон ва туркмнистон қaрор дорaд, то хуросон, ва систон ва њатто сарзамини кимон дaр Ирон ро низ  дaр бaрмигрeфтa аст.

--------------------------------

1- مرزهاي ايران در هنگام كياني، فريدون جنيدي، سايت بنياد نيشابور

2- يسنا، انتشارات اساطير، تهران1377، ابراهيم پورداوود

3-  زرتشت، مزديسنا و حكومت، شركت سهامي انتشار، تهران 1374، مهندس جلال الدين آشتياني

4-  بندهش: فرنبغ دادگي، مهرداد بهار، انتشارات توس، تهران 1369، ص72

5- ايران باستان، تاريخ مشرق قديم، چاپ افست مروي، تهران1344، حسن پيرنيا مشيرالدوله

6- ايران‌ويج، بهرام فروشي، انتشارات دانشگاه تهران1374

7- تاريخ ماد، ا. م. دياكونوف، انتشارات علمي و فرهنگي، 1380، ص 142، ترجمه كريم كشاورز

8- فرهنگ بهدينان؛ گردآورده ي جمشيد سروش سروشيان؛ با مقدمه ي استاد ابراهيم پور داود؛ به كوشش منوچهر ستوده؛ دانشگاه تهران، سوم، 1370 .

 

 

سيزده به در

Сиздаҳ ба дар (рўзи табиът)

Сиздаҳ ба дар яки аз суннатҳои ройљ ва сутудани ирони аст ки ба љуръат митавон гуфт, қедмати баробар бо тоърихи куҳани ин марзу бум дорад. Ин суннатҳои никў, дар рўйкарди ељтамоъи ва дар гузари замон, ба сурати як устўраи миънидор дар омада аст. Дар хусуси чегўнагийи ба вуљўд омадани ин расми никў дар миони осори баљоймонда аз гузаштагон ваҳдати назари хосси ба чешм намихурад, аммо бойад қабўл керд ки ин рўз дар байни сокенони фалоти Ирон аз љойнгохн хосси бахурдор буда аст.    

 

Дар асотири ирони, ъумри љаонҳ ҳасти давоздаҳ ҳезор сол пишбини шуда ва ирониони куҳан бовар доштанд пас аз ин давра набард байни хайру шар, торики ва равшнои ба пойон расида аст ва бо зуҳўри сушйонес (нољийи мавъўд) саранљом хайру ники ва пиризи ва саъодати абади мирасад.

Ба назар мирасад ъадади 12 аз буруљи давоздаҳгона герефта шуда бошд ки ин матлаб аз васъати донеши иронион дар заминаи ълми сетора-шеноси дорад.

Ба ин тартиб, дар байни иронион давоздаҳ рўз тамсили аз 12 ҳезор сол зиндаги ва набард бо аҳриман аст ва рўз сиздаҳ ҳам тамсили аз ҳезораи сиздаҳум ва раҳои аз љаҳони модди ва сар оѓози зиндаги маънави ба шумор миравад.

Дар воқеъ, рўз сиздаҳум нумоди аз зиндаги енсонҳо дар баҳишит мавъўд ва саршор аз нешот ва шоди мибошад, зиро нузули борони баҳори боъеси сарсабзи ва таровати замин шуда ва тасвири аз баҳишит ро дар чешми бинанда љелвагар микунад.

Ин еъеқод дар ирони бостон мављеб мишуд ки сиздаҳуми Наврўз, рўзи талаби борони баҳори баройи кештзорҳои навдамида талақи шавад.

Бано бар ин, сиздаҳ ба дар на танҳо рўзи наҳс1 шумуда намишавад, балка бойад он ро рўзи ник ва бо баракат баройи соли ки дар пиш аст ба шумор овард.

Дар ин рўз, хонаводаҳо даста даста дар кенори об ва сабзаҳо йо зири дарахтони сабз, суфраи худ ро мичинанд ва уљоиқ ва оташ ро равшан микунанд ва љашн мигиранд (19). Сиздаҳи Наврўз ва оинҳои марбўт ба он аз љумла бирўн рафтани љамъи аз хонаҳо (манзел) ва пайвастан ба љамъи маруми дигар, паноҳ геретан дар домани табиъат дар об афкандани сабзаҳои рўйонда ва раҳои аз ҳар қайду банди ељтамоъи ва падохтан ба нўшкоми ва бози ва шоди нешонаҳойи аз пойон герефтани давраи гузор ва сароѓози зиндаги ељтамоъи дубора дар соли нав аст.

 

نوروز

Наврўз

Яки аз љашнҳои бесёор боаҳаммияати Иронион ки бо оѓози фасли баҳор дар миёни тамоми Ирони нежодони кешварҳои мухталефи љаҳои маведи таваљуҳи хос қарор мигирад љашни Наврўз аст.

 

Наврўз ва оинҳои бошукўҳи он, масири се ҳезор сола ва пур пичу хам ро паймўда то ба мо расида аст. " Наврўз " куҳансолтарин оини мелли дар љаҳои аст ки љоведона монда ва яки аз ъавомели тадовуми фарҳанги Иронион (орйанҳои љунўби) аст. Оинҳойи баргузорйи ин љашни бузург дар ъасри ҳозер бо се ҳезор соли пиш тафовути чешмгир накарда ва ба ҳамин далил ъомели ваҳдати фарҳангийи сокенони Иронзамин ба шумор меравад ки он ро дар ҳар гўшаи љаҳои ки бошанд, яксон баргузор микунанд ва бузург мидоранд ва ба ҳамин сабаб аст ки андишмандан " Наврўз " ро мазҳари пойдори ҳувийат ва носйўнолисми Ирони хвондаанд ки муварахон дар қуваи муҳаракааш тардид надоранд; зиро ки дар тўлн торих нирийи ъазим ва коройиҳои фаровони он ро дарк кардаанд.

 

 

" Наврўз " рўзи мелли ва љашни ҳамаи касни аст ки дар фалоти Ирон (Ирон замин) худ йо иноконешон ба дунйо омадаанд ва таърих ва фарҳанги муштарак доранд, аз љумлаи Тољикҳо, афѓонҳо, курдҳо, ва сокенони сарзаминҳои ки дар тўли қурўн ва аъсор, емпротўрийи Ирон ро ташкил дода бўданд. 

 

 

Ду қарн аст ки емпротўрийи Ирон бар асари тавтааҳойи естеъморгарони урўпойи аз байи рафта аст, аммо фарҳанги муштарак ва маданийат ѓании қавми Ирони боқи монда ва Наврўз ҳамчунон рўзи мелли ҳамаи мардуми аст ки аз кўҳои помир ва бадахшон то ентаҳои кўҳои курдестони сурийа ва аз қафқоз то рўди сенд ва мантеқайи халиљи форс сукўнат доранд.هفت سين

  

Рўзи Наврўз дар Тољикестон ба ҳаиси солшумори деҳқонии тољики аввали моҳи  ҳамал ва ба ҳаиси солшумори милоди  21 йо 22 морс шурўъ мигардад. Тољикон низ ҳамчун дигар ҳамнижодон худ ин рўз ро гароми мидоранд ва оинҳои вижаи ба ҳамин муносебат барпо микунанд.

رودکــــی _ Рўдаки

Бўйи љўйи мўлион ойад ҳами

Йоди йори меҳрбон ойад ҳами

Риги омўйу дуруштиҳойи  ў

Зири пойам парнион ойад ҳами

 

Дар ин андиша бўдам номи ин веблог ро че бугзорм, ки ин шеъри Рўдаки ба йодам омад. ин шеъри ҳамиша тадоъигари сарзамини Тољикистон баройи ман бўда аст ки аз парнион беҳтар ва гарон баҳотар аст. Аммо ин ном қаблан ба сабт расида бўд пас Тарванд ро баргузидам ки ба манои миваи новрас ва новбар аст ҳаманд сарзамини Тољикистон азиз.