سرما در تاجيكستان بيداد مي كند

بیداد سرما امسال در تاجیکستان مردم را درمانده نموده و جان بسیاری از کودکان را گرفته است.

 

اين سخنان يك دوست در مورد سرمای امسال است:

 

“Вакте ки берун мебарой, нафаси яхи хаво ба руят мезанад ва аз шиддати хунукй об аз чашмонат берун меояд, ба андозае ки атроф ба назарат дархаму бархам намудор мегардад.”

وقتي كه بيرون مي برايي، نفس يخ هوا به  رويت  مي زند و از شدت خنكي آب از چشمانت بيرون مي آيد، به اندازه اي كه اطراف به نظرت درهم و برهم نمودار مي گردد.

 

 سردي كه اين روزها تاجيكستان را در بر گرفته در نيم نيم قرن گذشته سابقه نداشته و كسي نظیرش را به ياد ندارد. در اين اواخر مقامات كشور انتقال برق را در پايتخت – شهر دوشنبه - نيز محدود نموده اند و هم اكنون ساكنان پايتخت تنها ده ساعت در شباروز روشنايي برق را مي بينند و آن هم ذر صورتی كه رعايت شود كه چنين نيست. اما مناطق ديگر بويژه دهات عموما روي برق را نمي بينند.

 

مردم نه امكان و نه خواهش شنيدن راديو و تلويزيون و خواندن نشريه ها را دارند، نه به نوشته هاي روزنامه نگاران و اظهارات مقامات توجه مي كنند. مردم تنها چيزي كه مي خواهند زودتر رفتن سردي و تاريكي و زودتر آمدن برق است.

 

نرخ مواد غذايي و سوختني بالا رفته و مردم آخرين ذخيره مالي خود را براي خريدن غذا و سوخت و دارو صرف مي كنند. بر اثر سردي هوا و غذاي سرد خوردن ها، شماره مريض ها افزايش يافته است، ولي كم كساني به بيمارخانه مراجعت مي كنند، زيرا مي دانند كه آن جا وضع بدتر است و بهتر ني. در پي قطع برق در بيمارستان ها اطفال نوزاد هم به هلاكت رسيده اند كه علت مرگ آنها را مقامات دفعتا مريضيهاي طبيعي عنوان كرده اند. مردم برای کاستن از آزار سرما کیسه های آب گرم را به شکم و پهلوهای طفلان می بندد تا از اثر سرما در امان بمانند.

 

بيش از همه ساكنان بناهاي بلند آشيانه از اين وضع رنج مي برند. در اين بناها كه اكثرشان در دوشنبه نه و پنج آشيان داردند، ليفت ها كار نمي كنند، آب قطع مي شود سيستم فاضلاب يخ كرده است و مردم براي قضاي حاجت مجبورند بيرون بروند كاري كه قبلا از شنيدنش نفرتشان مي آمد.

 

برخي از اين بناها با بتون ساخته شده اند و اين بتون ها خانه ها را به اندازه اي سرد مي كند كه استخوان ها به درد مي آيند. مردم همان لباسي را كه در بيرون مي پوشند با همان لباس خواب مي كنند.

 

مطمئنا وضع زندگي و بهداشت و آموزش بايد نه فقط از فرهنگ و ملت موقع داشته باشد بلكه اكثر مردم هميشه مخالف فرهنگ پرستي و ملت دوست داري با شكم گرسنه و بدن مريض و سرمازده بوده و مي باشند. در اين وضع چه بر سر فرهنگ اين مردم خواهد آمد خدا مي داند. دور از ذهن نيست كه مردم در اين سرماي سخت گرما را بر حفظ ديوان سعدي و شعرهاي رودكي ترجيح دهند و غم چند پاره گي سرزميني و جدا افتادگي از ديگر همزبانان را نخورند، اين است كه كمك و ياري رساني در اين روزهاي سخت محبت ها را بيشتر و پيوندها را محكمتر مي كند. 

هراس از شكوه تمدن ايراني

در يكي از جستارهاي پيشين گفته بودم «سران شوروي همواره از آن نگران بودند كه تاجيكهاي آسياي ميانه و افغانستان با ايران متحد شوند و امپراتوري پارسها زنده شود و اين ترس هنوز ميان قدرتهاي معاصر وجود دارد». تاييدي بر اين سخن از غيب رسيد و آنهم اعترافي است كه  هنري كيسينجر، وزير امور خارجه سابق آمريكا در گفت‌وگويي با مجله آلماني «اشپيگل» بر زبان آورده است.

 

اگر به سخنان اين مقام پيشين آمريكا توجه كنيم در مي يابيم كه آمريكاي امروز نيز همچون اسلاف انگليسي خود، روسيه تزاري و سران شوروي سابق از شكوه تمدن ايراني هراس دارند و اينهمه مزاحمت و دردسر كه براي ايران درست مي كنند در همين راستاست.

 

سياست تفرقه انگيزي چون دري، تاجيكي و فارسي ناميدن يك زبان واحد هم نمي تواند جداي از همين سياست دانسته شود. و هر كس كه به اين مسئله دامن بزند دانسته يا نادانسته مزدور بیگانگان است.

 

زبان فارسي ركن اساسي فرهنگ مشترك همه ماست چه در ايران زندگي كنيم يا افغانستان يا تاجيكستان و ظيفه همه ما گسترش قلمرو زبان فارسي از يك سو و از سوي ديگر انكشاف و تقويت آن است. وظيفه همه ما فارسي زبان هاست كه فارغ از ملاحظات دولت ها با وحدت و همدلي در گسترش روابط فرهنگي بكوشيم. رفت و آمدهاي مردمي و ديدار از سرزمين هاي همديگر را بيشتر كنيم و به يكديگر براي بهتر شدن وضعيت اقتصادي و تامين نيازهاي هم ياري رسانيم، و همديگر را در پيشرفت هاي علمي و فرهنگي شريك بدانيم و تجربيات مان را با همديگر به اشتراك بگذاريم.

 

به كوري چشم دشمنان روابط فارسي زبانان آسياي ميانه، ايران و افغانستان روزبروز گسترش خواهد يافت و همگي با هم شكوه تمدن ايراني را دوباره از نو مي سازيم.

ادامه نوشته